باور من از جنبش سبز این گونه است.. آیا اشتباه می کنم؟! به راستی جنبش سبز چیست؟
روزگارِ سختی بر ما می گذشت، دروغ همه جا رو فرا گرفته بود، آخرین چیزی که به آن اهمیت داده می شد مردم بودند، عده ای تمام سرمایه های ملی را به دست گرفته بودند و راحت تر از شیر مادر آن را سر می کشیدند! خسته و رنجور، در آن وا نفسای سخت، در جست و جوی سوسو ی نور امیدی در آن ظلمت ظلم می گشتیم که جنبشی به نام جنبش سبز متولد شد. من آرمان هایم را در این جنبش یافتم و به آن پیوستم.
در باور من جنبش سبز جنبشی است که:
1. مردمیست و جا برای تمام اقشار و تمام فرهنگ ها دارد.
2. برای مردم است و سنگ حزب خاصی را به سینه نمی زند و تنها هدفش دموکراسی واقعیست.
3. با این که به تمام ادیان و اقلیت های دینی احترام می گذارد، اما به دنبال نظامی سکولار است تا نه اعتقادات مردم بد نام شود و نه عده ای به بهانه های دروغین کشور را دوباره به همچین وضعیت اسفناکی بکشانند.
4. این جنبش جای کسانی شده که دیگر مطمعاً شده اند سخن گفتن از اصلاحات در این نظام دیگر بی معنیست و از استبداد دینی دیگر به ستوه آمده اند.
5. این جنبش به این باور رسیده که تنها راه گذار به دموکراسی، گذشتن از نظام جمهوری اسلامیت.
6. این جنبش میر حسین موسوی و مهدی کروبی را به خاطر آن که برای مردم به میدان آمدند و تا آخرین لحظه تن به ذلت ندادند را مهره هایی کلیدی می داند برای آنها احترام بسیار قائل است، اما به دوران طلایی امام، اعتقادی ندارد.
این ها بخشی از باور های من بود به این جنبش و به خاطر این باور هاست که می جنگم و لحظه ای برایش کوتاه نیامدم. اما در این روزگار از هر طرف صدایی به گوشم می رسد که می خواهد این جنبش را به مصادره خود در بیاورد و من را به این فکر فرو برد که نکند من در اشتباه باشم. آیا باور های من اشتباه است؟! فکر می کنم به آن زمان رسیده ایم که این سوال را از خودمان بپرسیم: به راستی جنبش سبز چیست؟
به امید آزادی
سبز بودن ورای رنگها ست
ReplyDeleteهر گامی بسوی جامعهء توحیدی, باهر صفتی, بویژه بی طبقه , لاجرم در ضدیت با هرگونه تنوع و تفاوت و در پی نفی هویت افرد است. عدالت اجتماعی خواهی, نباید دستاویزی برای نفی هویت افراد قرار گیرد. نهایتاً همه ما با خاک شدن به وحدت پایدار توحیدی میرسیم سؤال اینجاست که چرا نباید از فرصت موجود برای احترام به تنوع در راستای تبادل و تکامل گام برداریم تا زندگی معنائی متفاوت از مرگ داشته باشد
هدف قرار دادن, مقصدی که منظور توحید است, و روزی بی اختیار خواهیم رسید, اگر به نوعی, عنوان نمودن بی هدفی نباشد, پس به ناچار, کاربردی در عالم وجود دارد و جوهر تلاش در نفی هویت افرد است و بنا بر اشاره فوق از معنا تهی نمودن زندگی است
جامعهء توحیدی, به بهشت زهرا بیشتر شبیه خواهد بود تا جامعه ای مدنی که تنوع و احترام به تفاوت ها ویژگی آن است
به علت تمامیت خواهی در جوامع اسلامی بویژه جامعه ایرانی در ایران, کم و بیش عرف و شرع منطبق بر هم میشوند و با قبول دمکراسی بدون قید شروط لازم از جمله پایبندی به حقوق بشر، دمکراسی راه هموار ساز شرع و مذهب میشود و حتی و هرچند اگر دموکراسی بخواهد جامعه اهل مدارا بسازد نه هم عقیده، جامعه مذهبی حاصلش خواهد بود. بعلاوه این هم یک نوع تفکر شرعی است که به دنبال عاملی غیر از مهر برای وحدت عمل و اتحاد نیروها سرگردان باشیم
رابطه بر اساس عشق، اتحادی است که از مهر و نیاز سرچشمه می گیرد و هرگز بدنبال همانند سازی بویژه از راه قلدری نیست بلکه پذیریش و قبول دیگری است در همه ابعادش و تفاوت ها ست، در نهایت این مهر و دوستی است که مهمترین عامل اتحاد است و از همین رو ارزشمند است در گسترش دوستی و مهر بین نیروهای مردمی کوشا باشیم و از نیروهائی که در خورجین شان ملاتی جز تحقیر دیگری و نفرت از دیگران یافت نمیشود دوری شرط عقل است، که دوری است و دوستی
در پی روز بودن و بدنبال حقیقت رفتن یک طلب مادی نیست بلکه خواستی معنوی برای برآوردن نیاز درونی انسان است. کسانی که در پی قدرت هستند و یا از قدرتشان برای حقیقت استفاده و در صورت لزوم صرف نظر نمیکنند بیگانگان این راه سبز هستند و امیدی به ایشان نیست حتی اگر راه سبز امید را راهشان بنامند
ساتیاگراها که راهکار گاندی بود نیز به معنای بدست آوردن حقیقت یا نیروی درونی است که زیر بنای تفکر گاندی و رهروانش بود و همان معنی سبز بودن است در فرهنگی دیگر، وجود تنوع و تفاوت ها یک حقیقت است و سبز ها مدافعان حقیقت اند.
" نبودید، جاتون سبز بود، ذکر خیر شما بود " این
Hamid Nobarani
Hamid Nobarani
ReplyDeleteسبز بودن ورای رنگها ست
ساتیاگراها که راهکار گاندی بود نیز به معنای بدست آوردن حقیقت یا نیروی درونی است که زیر بنای تفکر گاندی و رهروانش بود و همان معنی سبز بودن است در فرهنگی دیگر، وجود تنوع و تفاوت ها یک حقیقت است و سبز ها مدافعان حقیقت اند.
" نبودید، جاتون سبز بود، ذکر خیر شما بود " این عبارت در مکالمات روزانه پارسی زبانان بکار میرود و واژه سبز به معنی جوهر وجود که حقیقت است در آن بکار رفته و بیانگر حضور یاد ارزش های وجودی شخص مورد نظر در غیابش است به عبارت دیگر گفته شد: نبودید، بجای شما یادی از وجود، جوهر یا گوهر شما بود و صحبت از نیکی های شما بود
تعجبی ندارد غالب پیشگامان مبارزه واژه های کلیدی عربی و یا مارکسیستی را با هر معنی بدانند ولی در زبان مادری گاهی دچار مشکل شوند ولی جای افسوس دارد اگر از مفهوم واژه کلیدی سبز غافل باشند
در فرهنگ ایران زمین، سروش، ایزد همدم مهر، لباس سبز به تن داشته است و در آئین مهری رنگ سبز نماد مبارزه با بیداد است و پیروزگران البسه سبز رنگ بر تن میکردند همچنین رنگ سبز رنگ مقدس میترائیها یا مهریها بود. در داستانها رستم را با رنگ سبز نقاشی میکردند. مانی هم در رنگهایش از رنگ سبز استفاده میکرد. اولین بار عضد الدوله دیلمی رنگ سبز را پس از فتح بغداد به بغداد برد و رنگ سیاه خلفای عباسی را به رنگ سبز بدل کرد و پرده کعبه را هم که رنگ سیاه داشت با پرده سبز پوشاند و پس از ایشان صفویه پرچم سبز را برافراشته داشت
آنچه آشکار است، سبز زیباترین فصل مشترک آئین میترا و مهر و زرتشتی بود که در اسلام بویژه شیعه جایگاه رفیعش را حفظ نمود چون سبز ورای رنگ ها ست و حامل بار معنوی ارزشمندی است که برگرفته از زیبای طبیعت و رابطه اش با خورشید نماد حقیقت است. همانطورکه هر جوانه سبز روئیدنی، همیشه در تلاش است رو به آفتاب قرار گیرد، معنی سبز بودن آشکار است، سبز بودن چیزی جز حقیقت طلبی نیست و سبز بودن از درخششی است که بازتاب خورشید حقیقت است
توجه نمیدهم که در جهان امروز پرچم رنگین کمان بدست چه کسانی است ولی برای آن عده از ایرانیانی که از رنگین کمان در تقابل با سبز میگویند، جای توجه دارد تا جائیکه مدافع حقیقت هستند در دل سبز قرار دارند و فراتر از آن خالی از ارزش است
در پایان، ارزش سبز بودن برگرفته از تغذیه از خورشید حقیقت است، سبز بودن حقیقت طلبی است و نه به دنبال اشخاصی رفتن که خود را وقف حقیقت نمودن است و در تضاد با منادیان دروغ است. سبز بودن در خون ماست و همچون شراب خیام آغشته به خون ماست و معنا کردن این رنگ سبز است که مانع هر نوع فریبکاری است. سبز بودن از درخشش است، پی روز باشید