Sunday 26 June 2011

!اصلاحات برای این نظام بی معنیست



اصلاح طلبان جداً آیا به فکر وجه خودتان هستید؟ باور کنید رمز پیروزی مبارزه است نه مصالحه!


آقای کدیور: مردم می گفتند «هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران»! ؛ آقای مهاجرانی: شما حتی یک نقطه خاکستری هم نمی توانید در زندگی اقتصادی آقای خامنه ای پیدا کنید! ؛آقای محمد خاتمی: هم ملت ظلمی را که بر او شده ببخشد، و هم نظام و رهبر!؛ آقای مزروعی : مصالحه از راهبردهای جنبش سبز است! ؛ آقای گنجی:اگر انصاف داشته باشیم باید بگوییم این نظام از خیلی از دیکتاتوری های  دیگر بهتر است!؛ آقای محمد خاتمی: مسئولان  یک بار  هم  که شده  با  معترضان  مذاکره کنند!...



قبل از هر چیزی دوست دارم این نوشته رو با یک جمله از میر حسین شروع کنم: «انديشيدن به اين گونه راه حل ها که عده‌ای توبه کنند و عده‌ای معامله کنند و بده و بستانی صورت گيرد تا اين مشکل بزرگ حل شود عملاً به بيراهه رفتن است -بیانیه شماره 17»
بهار سال 1388، ایران سرشار از پویایی و امید به اصلاح نظام هست و همه مشارکت می کنند، همه به دولت امید شان امید بسته اند! 22 خرداد شده است و حضور گسترده مردم در پای صندوق رأی در کنار اصلاح طلبان! تنها ساعاتی پس از اعلام نتایج، موسوی و کروبی می گویند: این نتایج یک مهندسی آرأ است و رأی ملت به سرقت رفته و اصلاح طلبانی این حرف را تأیید می کنند و عده ای هم سکوت می کنند! مردم ایران غمگین از نابود شدن رویا هایشان به خیابان ها می آیند و می گویند «رأی من کجاست»، اما در جواب آنها خامنه ای می آید و می گوید، اگر خونی ریخته شود به پای شماست!!!.. خون ها ریخته می شود، مردم فریاد می زنند، شعار می دهند« مرگ بر دیکتاتور» و عکسش را به پایین می کشند! اصلاح طلبان کمتر موضع گیری های آن چنانی می کنند و با موسوی و کروبی همراه می شوند. آن ایام می گذرد تا به زمستان 1389 می رسیم، 25 بهمنش موسوی و کروبی را در حصر قرار می دهند! کم کم طرفداری های بعضی اصلاح طلبان از آنها کم می شود و کمتر سخنی از مبارزه به میدان می آید! انتخاباتی در پیش است و قدرتی که در دستان اصلاح طلبان جای خالیش را احساس می کنند!
من سیاست مدار نیستم، اما شما که سیاست مداری، آیا واقعاً به اصلاح این نظام امید داری؟ 8 سال، تقریباً تمام قدرت را به دست داشته اید، آیا اصلاح شدیم؟!!.. در میانِ اقتدار گرایان شما را فتنه می بینند و جایی ندارید، در میانِ مردم هم که مداوم موضع عوض می کنید و علامت های تعجب بسیار در ذهن ها می کارید؛ به آینده و وجه یتان هم فکر می کنید؟! گیرم حکومت مطلقه شما را بخشید و دوباره به میان خود راه داد و گفت شما هم کاندیدا شوید! کیست که دوباره به صندوق های این نظام اعتماد کند؟! کیست که به خون های نداها و سهراب ها و محمد ها پشت کند و دوباره دست در دست نظام دهد و با آن بیعت کند؟! شما تنها می مانید با افکار های مصالحه جوییتان در کنار یک نظام مطلقه ی دیکتاتوری! می گویید، این جنبش در حال حاضر نمی تواند این نظام را به عقب براند، من هم با شما موافقم! اما می دانید چرا؟؟! چون عده ای هستند که به مردم می گویند آرام و بی صدا 2 ساعت به یک خیابان بیایید و آن را ترک کنید! چون عده ای هستند که می گویند در جواب قتل ها و تجاوز ها بر فراز بام ها ندای الله و اکبر سر دهید!!...  حرف ها و درد دل ها بسیار است، اما اتحادمان مهم تر. شما با جنبش من گره خورده اید! موضع شما خوب باشد به نفع ماست و اگر بد باشد به ضرر ما! سعی کردم به زبان خود شما ، اصلاح طلبانه سخن بگویم و دوباره دستم را به نشان دوستی به سمتتان دراز کنم و بگویم برای تغییر واقعی با من همراه شو عزیز....

                                                                                                            به امید آزادی

No comments:

Post a Comment