Friday 25 November 2011

برای آزادی، برای نجات میهن، باید به خیابان ها باز گردیم




نه فقط برای آزادی، برای نجات میهن از ویرانی،می خواهم دعوتت کنم به یک میهمانی!  16 آذر نزدیک است، بیایید غوغایی به پا کنیم.


چه آهنگ نا موزونیست آن لحضه ای که واژه ی «آزادی» را در کنار «ایرانِ ویران» می نوازند! می دانم هنوز هم در خلوت خود آن روز ها را به یاد می آوری ، روز های شور و خروش، روز هایی که با خون هایمان زمین را سبز می کردیم، آن روز هایی که برای آزادی از چنگال استبداد به میدان آمده بودیم. افسوس که به جای ما هر روز آن پلید اندیشانند که به آرزویشان نزدیک می شوند که همان ویرانی ایران است،آن ها توانستند با اخم ها و دهن کجی هایشان بهانه را به فرصت طلبانی بدهند که خیال شوم حمله به میهنم را در ذهن پرورش می دهند. تازیانه های این بد خواهان بر تن این ملت هنوز تمام نشده است که گرز های آتشین بالای سرمان به پرواز در آمده اند، عجب بخت شومی. بیا اینجا بنشین، می خواهم با تو کمی از آزادی و ایرانمان سخن بگویم، می خواهم برایت بگویم که تنها سبز بودن من و توست که ایران را آزاد می کند نه آن آتش بازی های خشم آلود که در سر می پرورانی، هموطنم، به اندیشه هایت سر و سامانی بده، از آسمان برایمان گل های سپیدِ صلح و آزادی را نخواهند ریخت، از آسمان برایمان ناله های مادران هدیه خواهد آمد، از آسمان سنگ های خرد شده ی تخت جمشید خواهد بارید. هموطن، یارانمان در بندند، همان هایی را می گویم که به دوران طلائی می اندیشیدند، آنها هم از یاران من هستند، چون در چنگال دشمنان من هستند، آن مشروطه خواه و جمهوری خواه، آن بی دین و بادین ، همه با من همراهند، من یار و یاور زیاد دارم! یک بار باید به افق نگریست، باید از بند سیاست و حزب خارج شد و به ایرانی آزاد و آباد اندیشید، باید به اتحاد اندیشید، باید به این اندیشید که در ایران آزاد، این رأی مردم خواهد بود که حرف اول و آخر را خواهد زد پس با من همراه شوید. می خواهم تو را به یک میهمانی دعوت کنم، می خواهیم دوباره با هم فریاد بزنیم   مــــــــــرگ بر دیکتاتور، اما این میهمانی بزرگ است و من تنهایی از پس آن بر نمی آیم، می خواهم از تو دعوت کنم که این بار هم میهمان باشی و هم صاحب مجلس،از تو می خواهم که همین حالا قلم سبزت را بر داری و شروع کنی به نوشتن، می خواهم که آن اسپری را بر داری و دوباره دیوار های شهر را سبز کنی، از تو می خواهم که به پشت بام ها بروی و همسایگانت را به این مهمانی دعوت کنی، از تو همت می خواهم ، از تو غیرت را طلب می کنم. با من همراه می شوی؟ بیا این میهمانی را ساعت 10 صبح 16 آذر آغاز کنیم و تا آن روز که ایران سبز می شود در خیابان ها به پای کوبی بنشینیم، هموطن، ایران تشنه است، تشنه ی آزادی، تشنه ی آبادانی، بیا با هم سیرابش کنیم.  90/08/23 k1

                                                                                                                        «به امید آزادی»  

No comments:

Post a Comment