انقلاب ها و آب گل آلود سیاست/ سقوط در دام صیادان سرنوشت ماهیانی خواهد بود که
هوشیاری و منطق را فراموش کنند!
افسار گسیختگی سیاسی اولین ثمره تمام انقلاب ها و رفورم
هاست،هرج مرجی که می تواند زوایای پیدا و پنهان سیاستمداران و افراد نوظهور را به
حاشیه براند و زمینه ای بسازد برای فرصت طلبی و عرض اندام کردن آن ها در عالم
سیاست. تنها کافیست اندکی تاریخچه ی حرکت های مردمی را ورق بزنید تا موجه شوید
مردم ایران در سال 57 اولین و مردم مصر امروز آخرین کسانی نبودند و نیستند که فریب
خورده اند و میوه ی انقلابشان را کسانی دیگر بلعیده اند! در ایران امثال شریعتی و مطهری و انواع
روشنفکران رنگارنگ انقلاب را متولد کردند ، اما در نهایت پوپولیسمی خمینی گونه و تقدس
گرا بود که بر مسند قدرت تکیه زد و با منطقی اسلامی به نام «تقیه» تمام آرمان های
آغازین انقلاب را به اشارتی از بین برد، همان طور که در مصر آتش انقلاب و تغییرات
با کبریتی که به دست جوانان 16 آوریل بود شعله ور شد و آن ها بودندکه میدان تحریر
را تسخیر کردند، اما در نهایت این سلفی ها هستند که با این که در متن حرکت نبودند،
در حال تسخیر قدرت در مصر می باشند!
مثلیست که می گوید اگر قورباغه ی زنده ای را در آب بگذارید
و آن را به تدریج داغ کنید، آن قورباغه بخت برگشته بدون این که بتواند حرکتی کند
خواهد پخت! چون آب کم کم گرم شده است و آن متوجه نبوده و زمانی متوجه می شود که
دیگر فلج شده و دیگر نمی تواند در سرنوشتش تغییری ایجاد کند. این واقعیت همان قدر
تلخ است که به یغما رفتن آرمان های یک ملت که هزینه ای برای آن پرداخت کرده است
ناگوار و درد آور می باشد. صحبت های فریبنده و ژست های سیاسی بعضی از افراد نوظهور
در این دگرگونی ها به مانند همان گرم شدن تدریجی آب می باشد و مردمی هم که فریب آن
ها را می خورند همان پخته شده ی بینوا هستند که به تدریجفریب خورده اند و از حقیقت
دور افتاده اند.بنابر این همیشه باید این موضوع را به یاد داشته باشیم که صحنه ی
سیاست صحنه ای است که عده ای برای امیال شخصی در آن حاضر می شوند و شعار می دهند و
عده ای هم با نیات پاک ، و این وظیفه ی ماست که این دو نوع را از یکدیگر طیف
بدهیم.
گریخت از این سرنوشت شوم تنها به هوشیاری و منطق گرایی یک
ملت گره خورده، چون این تنها خود مردم می باشند که می توانند فریب نخورند! دقیقاً همان گونه که می توانند به
شخصی جدید اعتماد کنند و ایفای نقشی را در سرنوشت خود برای او قائل شوند. مردم یک
جامعه را می توان به دو دسته ی عمده تقسیم بندی کرد، اولین دسته کسانی هستند که
ساده لوح و زود باورند و هر حرفی را به سادگی قبول می کنند و دسته ی دوم افرادی
هستند که شکاکیت و دایی جان ناپلئونی را به جای منطق خود قرار داده اند! وجود این
دو نوع نگرش تنها باعث لطمه به آینده یک ملت خواهد بود، چون گروه اول میدان را به
سودجویان و فریبکاران واگذار کرده است و گروه دوم از ورود مهره های مفید به عرصه ی
تأثیر گذاری ها جلوگیری کرده است.
ملت ها باید یاد
بگیرند که فراموش نکنند برای چه اندیشه و آرمانی پا به میدان گذاشته اند و درگیر
احساسات و تبلیغات نشوند و هرگونه انتخابشان را استوار بر منطق و مستندات موجود کنند.یک
ملت زمانی می تواند به خوشبختی دست پیدا کند که اجازه ندهد سود جویان سکان هدایتشان
را به دست بگیرند و از مسیر منحرفشان کنند همان طوری که باید زمینه را برای فعالیت
افرادی که برای آینده یک سرزمین مفید هستند آماده سازند. بنابراین این واقعیتیست که
سرنوشت هر ملت را خود آن ملت رقم می زند و باید سعی کنیم کمی در این زمینه هوشیارتر
عمل کنیم. 90/09/28 k1
«به امید آزادی»
مثل اینکه شما خواب بودید
ReplyDeleteکجا شریعتی و مرتجعی مثل مطهری که رئیس بنیاد سلطنتی فلسفه بود انقلاب کردن؟؟
باز شریعتی یک چیزی
مطهری که توبره کش شاه علیق خور شیخ بود
انقلاب را مجاهدین فداییها کردن نه این تفاله ها
در ضمن برو کمی کتابهای شریعتی را مطالعه کن
اکثر کسانی هم که سخنرانیهای شریعتی میرفتن مجاهد بودن اتفاقا سخنرانیهای شریعتی یکی از محلهای عضو گیری مجاهدین بود از طبقه بالای حسینه ارشاد دخترانی که عضو سازمان بودن کاغذ هایی را میرختن پایین که برگه هایی بود برای عضو گیری