Wednesday 31 August 2011

«اولین حرکت گروهی در بالاترین»



«اولین حرکت گروهی در بالاترین»/ گرد آوری مشاهیر سیاسی ایران و پرسش از آنها برای دستیابی به شورای ملی




در  بحثی که در این لینک:
توسط کاربران بالاترین مطرح شد قرار شد که به عنوان اولین کار گروهی اسامی و دیدگاه‌‌های سیاسی عمده افراد شناخته شده سیاسی ایران را  در جدولی گرد‌آوری کنیم. این طرح مورد حمایت مستقیم سایت بالاترین قرار گرفته و برای آن صفحه ای در بالاچیق در نظر گرفته شده است.
در مرحله  اول این طرح که تا نیمه شهریور ماه ادامه خواهد داشت فهرست سوالاتی را که قرار است کلیه این افراد به آنها پاسخ بگویند را جمع‌آوری می‌کنیم. این سوالات را با این فرض مطرح کنید که می‌خواهیم پرسش‌های ثابتی را از همه افراد شناخته شده بپرسیم.
به طور کلی این پرسش‌نامه دارای سه دسته سوال خواهد بود:
1. سوالات مربوط به خود فرد : مثل نام و نام خانوادگی، تاریخ تولد، محل تولد و زندگی وضعیت تاهل و غیره. این که چه مقدار می‌خواهید در این مورد وارد جزئیات شوید به نظر نهایی کاربران وابسته خواهد بود.
2. سوالات مربوط به پیشینه فرد: مثل تحصیلات، تالیفات سابقه عضویت در احزاب و سوابق اجرایی و حکومتی
3. سوالات ایدئولوژیکی که آنها را اصلی و اساسی و بنیادی می‌دانید و تصور می‌کنید باید از این افراد پرسیده شود.
لطفا پرسش‌های پیشنهادی را تا پایان ۱۵ شهریور درصفحهای که در بالاچیق تهیه شده و یا در فیسبوک بالاترینی ها  مطرح کنید. (لینک صفحات در قسمت نظرات)
از تاریخ ۱۵ شهریور تا پایان پاییز ۱۳۹۰ تلاش خواهیم کرد که اسامی تمام افراد شناخته شده سیاسی را جمع‌آوری کنیم و تا جایی که در توان بالاترین باشد در بالاویزیون مصاحبه‌ای با این افراد ترتیب دهیم.
از تمام آزادی خواهان ایران انتظار می رود که در حد توان خود برای این حرکت تلاش کنند. کار گروهیست، پس همراه شوید..

                                                                                                                        به امید آزادی

Monday 29 August 2011

شیخ شجاعمان به زیر فشار های بسیار سنگینیست، کاری کنیم



مردم، باید نگران شیخ شجاعمان باشیم وکاری کنیم، اعتراف کردن مهدی کروبی در تلویزیون شایعه ای بسیار خطرناک است

مردی که پرده از تجاوزات در زندان ها برداشت، مردی که باتوم را بر روی بدنش بار ها احساس کرد، مردی که در قزوین به او تیر اندازی شد، امروز در مرکز شایعه سازی حکومت قرار گرفته.6 هفته است که هیچ خبری از این مرد با غیرت 74 ساله در دسترس نیست، شایعه ای وجود دارد مبنی بر این که مهدی کروبی عزیز قرار است به زودی اعترافاتی کند! کسی که شجاعت و جسارتش مثال زدنیست. خانم کروبی اعلام کردند که شیخ ما را به خانه ای کوچک منتقل کردند و این خانه به قدری کوچک است که دو نفر در آن نمی توانند زندگی کنند، می دانیم که کروبی عزیز چندین ماه هست که در هوای آزاد نبوده و اجازه ی هوا خوری ندارد، می دانیم که تمام راه های ارتباطیش قطع است و نه کتابی برای مطالعه دارد و نه روزنامه ای یا هر وسیله ی ارتباطی دیگر. این ها نشان از آن دارد که حکومت حلقه ی فشارش را روز به روز دارد بر روی این مرد بزرگ بیشتر می کند، دور از ذهن نیست که روانشناسان امنیتی در حال آزار روح او هستند، دور از ذهن نیست که در غذایی که می خورد حاوی دارو هایی خاص باشد. علم من در این زمینه کم است اما می دانم همان طور که دارو هایی برای بر طرف کردن افسردگی هست، دارو هایی هم وجود دارد که اثری عکس بر روی انسان بگذارد. حکومت به شدت بر روی این مسئله دارد کار می کند که ضربه ای مهلک به جنبش وارد کند و امروز کیهان در خبری ویژه می نویسد: «انتشار اين خبر توأم با نگراني در حقيقت توهيني مجدد به كروبي است چه آن كه وي تا چندي پيش به عنوان يكي از رهبران اصلي به اصطلاح جنبش سبز! و حتي شجاع تر از موسوي معرفي مي شد. اين طيف نگرانند كه در صورت زاويه گرفتن كروبي از برخي عناصر فتنه گر و ساختارشكن، ته مانده روحيه فتنه گران نيز بر باد برود و از آن سو، موسوي در بن بستي مهيب تر تنها بماند.» این نوشته ها برای آماده سازی و در واقع تلقین حرف خود به سبز هاست. آن ها می خواهند در صورتی که توانستند به فرض محال شیخ را به اعتراف وادار کنند، ضربه ای کار ساز به بدنه جنبش بزنند. مهدی کروبی خود را به همه ی مردم ثابت کرده و نگرانی نیست، تنها آگاه باشید که این اتفاقات در جریان است و اگر به سرعت وارد فاز عملی نشویم روز های بد تری در انتظار ماست. آذربایجان جرقه ای است برای دوباره شعله ور شدن ما، پس همراه شوید عزیزان.

                                                                                                            به امید آزادی

پرسشی از اصلاح طلبان



یک پرسش از آقای خاتمی و دوستانشان: آیا آزادی نمایشی زندانیان سیاسی، بهانه ای خواهد شد برای شرکت در انتخابات؟!

چند روز پیش 1218 نفر به دستور خامنه ای یا آزاد شده اند و یا مورد تخفیف محکومیت قرار گرفته اند که چند تن از آنها زندانیان سیاسی بوده اند. لازم به ذکر است که جرم این دسته از زندانیان سیاسی غالباً شرکت در تظاهرات،شعار نویسی، پخش اعلامیه و یا جرایمی از این دست بوده، از طرفی هم دوره ی محکومیت اکثریت این عزیزان یا در شرف اتمام بوده و یا طبق قانون می توانستند از آزادی مشروط بهره مند شوند. بنابراین به نظر می رسد این عفو ها بیشتر برای ژست گذشت بوده و نه چیز دیگر. این اتفاق باعث شده که بحث هایی پیرامون این صورت گیرد که کم کم شرط های آقای خاتمی برای شرکت در انتخابات آینده در حال محقق شدن است! می گویند از طرفی روزنامه هایی مانند اعتماد آغاز به کار کرده اند و حال هم که تعدادی از زندانیان سیاسی آزاد شده اند!  بد نیست یاد آوری کنیم که  میر حسین  موسوی و مهدی کروبی کماکان در حصر خانگی و یا بهتر باشد بگوییم همچنان در حبس هستند و کسانی همچون احمد زید آبادی ،عیسی سحر خیز، نسرین ستوده و..  خیلی دیگر از عزیزان هنوز در زندان ها بسر می برند و هر روز هم بر تعدادشان افزوده  می شود، کماکان حقوق اقلیت های دینی و قومیتی کشور پایمال می شود، کماکان راه پیمایی و اعتراض حتی به وضعیت دریاچه ارومیه ممنوع است  به شدت سرکوب می شود و خیلی مسائل دیگر که کوچکترین تغییری در آن ها پیش نیامده. آقای خاتمی و اصلاح طلبان، آیا فکر می کنید دیگر می توان آماده ی انتخابات شد؟ در صورتی که جوابتان مثبت است،  من و خیلی ها دوست داریم نظرتان را در باره طرز نگاه ندا در آخرین لحظه های زندگیش بدانیم، دوست داریم بدانیم از نظر شما حکومتی که به دروغ برای صانع ژاله کارت بسیج صادر کرده چطور حکومتی است؟ امیدوارم که جوابی از سمت شما برسد. با تشکر

                                                                                                                        به امید آزادی

Sunday 28 August 2011

صدایی که در آذربایجان می شنوید صدای ایران است



پیشنهاد: فردا شب ساعت 7، تجمع در نزدیک ترین میدان محل با شعار «ایرانی می میرد، میهن را دوباره پس می گیرد»

آذربایجان خروشید، صدایش ایران را لرزانده. ایرانمان را دارند به آتش می کشند، چقدر صبر، دیگر کافست. مردمان با غیرت میهنم به پا خواستند، پس همراهیشان کنیم تا ریشه فساد را از جا با هم در بیاوریم. ترک، کرد، لر ، بلوچ،فارس،گیلک،مازن، تات و.. همه همه ، با هم در چنگال عده ای گیر افتاده ایم که ایرانی بودن را ننگ می دانند و خودشان هم نمی دانند ریشه ی شان کجاست. تنها سوار بر اعتقادات من و تو ساده شده اند و مال منال این مملکت را از گلوی فرزندانمان بیرون می کشند و خودشان حیف و میل می کنند. همه در تب و تابید که برنامه ای هماهنگ کنیم و نگذاریم صدای آذربایجان  با غیرت را خفه کنند. من پیشنهاد می دم که فردا ساعت 7 شب، همه با هم در نزدیک ترین میدان محل زندگی و یا محل کارمان تجمع کنیم و به کور دلان نشان دهیم صاحب اصلی این مرز و بوم کیست. بیایید با هم همفکری کنیم و همراه شویم..

                                                                                                            به امید آزادی 

Thursday 25 August 2011

جمهوری اسلامی بزرگترین دشمن ملت فلسطین است



استفاده ابزاری از فلسطینیان و سناریو سازی جمهوری اسلامی در آستانه روز قدس/ ج.ا بزرگترین دشمن ملت فلسطین

چند لحظه ی پیش اخبار شبکه یک داشت فریاد های یک کودک معصوم را در بیمارستان های غزه نشان می داد، صحنه ی دردناکیست، اما چرا این اتفاقات در آستانه ی روز قدس اتفاق می افتد؟! چند روز پیش ، در حالی که فلسطینیان و اسرائیلی ها در آرامشی نسبی بودند، حمله ای از سمت مهاجمان عرب به یک اتوبوس توریستی اسرائیلی صورت می گیرد که 6 تن در آن حملات کشته می شوند. سپس اسرائیل حمله ی تلافی جویانه می کند و حماس هم در پاسخ به آن شروع به موشک پرانی می کند، در نتیجه آن آرامش نسبی در هم می شکند! روز قدس روزیست که «خمینی» آن را ابداع کرده و به زور آن را جهانی نامیده! حال این سوال اینجاست، در صورتی که فلسطینیان و اسرائیلی ها با هم به صلح برسند دیگر روز قدس چه معنایی دارد؟ آیا جز ایران کشوری می ماند که اسرائیل را به رسمیت نشناسد؟ با این تفاسیر آیا جمهوری اسلامی می گذارد این نزاع به پایان برسد و مردم مظلوم فلسطین کمی رنگ آرامش را ببینند؟ آیا جزجمهوری اسلامی و نوچه های آن کسی می توانسته برنامه ریز حمله چند روز پیش به اسرائیل باشد؟ آیا  جمهوری اسلامی مردم فلسطین را به کشتن نمی دهد تا به اهداف تبلیغاتی خود برسد؟! نگاهتان را کمی باز تر کنید..

                                                                                                                        به امید آزادی

Monday 22 August 2011

در راه آزادی باید از همدیگر حمایت کنیم



بچه های بالاترین گامی برای جنبش آزادی خواهی ایران برداشته شده ، پس حمایتش کنید





خوشحالم از این که هنوز هم همت های بلند در این سرزمین کم نیست، خوشحالم که آزادی خواهان هنوز استوار بر روی پا هایشان ایستاده اند.چند روز پیش از دوستان بالاترینی خواستم که ایده هایشان را بگویند تا گرد و خاکی که بر روی جنبشمان نشسته را از روی آن پاک کنیم.
(در اینجا:http://balatarin.com/permlink/2011/8/18/2670221 ) همه در تب تاب افتادند، حمایت کردند و نظر دادند و به این نتیجه رسیدند که برای تعامل بیشتر با هم و بدنه جامعه صفحه ای در فیسبوک بسازیم. پس این بار دعوت به همکاری کردم تا کاری نو انجام دهیم و به ایده هایمان جامه عمل بپوشانیم، از آنجا بود که من تبدیل به ما شد. عده ای از بالاترینی ها کمر به همت بسته اند تا این بار کار جدیدی کنند.با همت تنی چند از دوستان صفحه ای در فیسبوک ساخته ایم به نام «بالاترین راه آزادی» ، ایده هایی داریم که تنها با داشتن همچین صفحه ای امکان پذیر است: 1. می خواهیم جایی داشته باشیم که در آن بالاترینی ها و غیر بالاترینی ها به راحتی با هم به بحث بنشیند  2. می خواهیم مسائل مهمی را به رای بگذاریم (به عنوان مثال می خواهیم شعاری جدید بیابیم، فراگیر برای تمام اپوزوسیون که در حال حاضر جای خالیش در شناسنامه ی جنبشمان خالیست) 3. طرح ها وایده هایی برای اعتراضات بدون هزینه در نظر داریم که در صورت اتحاد به راحتی قابل اجرا هستند و بسیار مفیدند (ایده ای داریم برای برگذاری تظاهرات های برق آسا، تظاهرات های روزانه ای که با تجمع های زیر 1000 نفر بر گزار خواهد شد. در این تظاهرات ها  تنها 2 یا 3 ساعت زود تر مکان خاصی را، مانند یک ایستگاه مترو را معرفی می کنیم و فراخوان تجمع می دهیم، این تجمع های کوتاه و چند دقیقه ای چندین فایده خواهد داشت،اول اینکه حکومت نمی تواند  برای آن برنامه ریزی داشته باشد،بنابراین بسیار کم خطر است، دوم این که بسیار روحیه بخش است،و بار تبلیغاتی که دارد هزار برابر اینترنت و شبکه هاست و... ).
ما به پا خواسته ایم تا حرکتی آغاز کنیم، حرکتی که بدون حمایت شما به جایی نخواهد رسید. اگر می خواهید تنها حمایت کرده باشید ،به حامیان این صفحه بپیوندید، و اگر می خواهید در بحث ها شرکت کنید و حضور جدی تری در مسائل داشته باشید، برای امنیت بیشتر اکانتی جدید در فیسبوک ایجاد کنید و ما رو همراهی کنید.در اینجا بار دیگر از کاربران معتبر و قدیمی بالاترین دعوت می کنم تا ما رو در مدیریت این صفحه کمک کنند تا با استفاده از تجربیات آنها بهتر بتوانیم از پس کار بر بیاییم. تونس و مصر و لیبی توانستند، سوری ها هم نشان داده اند که مقصدشان کجاست، حال نوبت ماست که خود را از چنگال رژیم ولایت مطقه فقیه برهانیم.  همراه شوید عزیزان تا صبح آزادی را در کنار هم جشن بگیریم.

                                                                                                            به امید آزادی   

ایران، تونسی دیگر



باز هم خودسوزی، اما نه در «تونس» بلکه این بار در «میدان انقلاب تهران»/ بیا دوباره بر خیزیم و بگوییم "مـــرگ بـــر دیکتـــاتور"


خبر آمده (متن خبر) یکی از هم وطنانت یه ستوه آمده و تحمل آتش برایش راحت تر از سختی های زندگی بوده. خبری آمده که 6 ماه پیش با همچین خبری یک دنیایی متحول شد. آتشی روشن شد که تنها دیکتاتوران هیزم آن آتش ها بودند.همان دیکتاتورانی که سختی های زندگی را بر ما ارزانی داشتند. امشب یک ایرانی خود را به آتش کشید تا من و تو از خواب بیدار شویم و کاری را که آغاز کردیم را به پایان برسانیم. بیدار شویم و به یاد بیاریم که همه ی ما در سختی هستیم و تنها نیستیم. پس دوباره بر خیز هم وطن، فریاد زیبای «مرگ بر دیکتاتور» را دوباره در کوچه های شهر طنین انداز کن. با هم خواهیم توانست، کمی همت لازم است. دستت را به من بده و از جا بر خیز....  مرگ بر دیکتاتور

                                                                                                                به امید آزادی

Sunday 21 August 2011

شبهایی عجیب و مردامانی عجیب تر



من می خوابم،سینه زنیش شروع شد بیدارم کن! خدایا از این که به زن دوستم نظر دارم الهی العفو!

می گویند شب هایست به نام شب های قدر. شبهایی که تاریخش لو رفته ! آن هم از همان کتاب هایی که می گوید با پای راست برو تو و با پای چپ بیا بیرون! بسیاری در این شب ها احساس می کنند به خدا نزدیک تر اند. روزها که بی نماز دهانشان را می بندند و شب ها هم که از خدا می خواهند از این که سر فلانی را کلاه گذاشتند آنها را ببخشاند! البته این شب ها مخلصان واقعی هم دارد، بسیجیانی که یکی از مشخصه هایشان کثیف بودن و موتور سواریست آن هم از نوع 2 ترک. این ها به خدا خیلی نزدیکند! هر روز تن و بدن ناموس مردم را می لرزانند، هر روز به نام اسلام هزار گند و کثافت می کنند و همه اش را ثواب می پندارند. بسیاری از آنها همین الان ته هیئت دراز کشیده اند و از دوستشان خواستند که وقتی «جوشن کبیر» و«زیارت عاشورا» تمام شد آنها را بیدار کنند تا کمی خودشان را بزنند! آه... چه دردناک است ،زیستن در جامعه ای که به هیچ نمی اندیشد و تنها از روی عادت زندگی میکند. خدا عقل را داد تا بیاندیشی، به نظر تو خداوندی که در آنی کار انجام می دهدف حال برای رسیدگی به پرونده اعمال من و تو به 1 شب احتیاج دارد و با آغوش باز رشوه هایمان را قبول می کند؟! بنظرت از آن بسیجی رشوه می گیرد که آن سیلی که به ناحق به صورت آن جوان زده را خدا ببخشد؟! از او رشوه می گیرد که خیانتی که به دوستش کرده را نادیده بگیرد؟! از این ناراحت نیستم که در جامعه ام بسیاری به خرافه پراکنی مشغول  اند،  از این اندوهگینم که بسیاری این خرافات را قبول می کنند و با او زندگی می کنند! برایت متأسفم که دین را از دست آن هایی گرفته ای که به وسیله ی دین دارند جیب هایشان را پر می کنند و بر گردنت سوار شده اند. دین همان وجدان پاک است، پس سعی کن انسان باشی، نه دین دار.  آن روز خواهد آمد که این حرف هایم را بلند فریاد کنم بگویم شب هایی داریم عجیب و مردمانی عجیب تر.

                                                                                                            به امید آزادی  

Saturday 20 August 2011

به مانند اسیران دختر ایران را بر روی زمین می کشند



دخت ایران زمین را فریاد کشان بر زمین می کشند و با جسارت بر سینه ی فرزند کوروش می کوبند/ بیا با هم ایران را باز پس بگیریم+فیلم



جرمش این است که با تمام این محدودیت ها هنوز هم زیباست،پس بر روی زمین می کشانندش و به زجه هایش توجهی نمی کنند،  چون چشمشان نمی تواند زیبایی را تحمل کند . کاری را با او می کنند که دشمن با اسیرانش هم نمی کند. جرم آن یکی چیست؟ جرمش آن است که غیرتمند است،جرمش این است که  نمی تواند ببیند دخت ایران را کشان کشان با خود می برند، جرمش این است که هنوز در رگ هایش خون کوروش بزرگ جریان دارد. به راستی که میهنم به دست غیر ایرانی افتاده ، به دست کسانی که از دشمنان هم بدتر اند، به دست کسانی که ... . من ساکت نخواهم نشست، تو هم آروم نباش، سرت را برای افسوس خوردن تکان نده ، به جای آن گره بر مشتت بیانداز و آماده باش، آماده روزی که من و تو مشت هایمان را دوباره کنار هم بگیریم، آماده روزی که ایرانمان را باز پس بگیریم. به راستی که آن روز در همین نزدیکی هاست. می بینی چگونه این نسیم صورتت را نوازش می دهد؟ این همان نسیم خوش آزادیست.
                                                                                                            به امید آزادی  

Friday 19 August 2011

جنبشمان را پویا تر از گذشته پیش خواهیم برد




دعوت از پیشکسوتان «بالاترین» برای ایجاد صفحه ای در فیسبوک/یک راه کار عملی به پیشنهاد کاربران که پویایی را به جنبش بر می گرداند

روز گذشته از کاربران بالاتربن دعوت کردم تا راه کار های عملیشان را بازگو کنند تا بتوانیم روح تازه ای در کالبد جنبش آزادی خواهیمان بدمیم (آدرس لینک: http://balatarin.com/permlink/2011/8/18/2670221 ).
حمایت خوبی از طرف دوستان بالاترینی صورت گرفت و ایده های بسیار جالبی هم مطرح شد. ایجاد صفحه ای در فیسبوک به مدیریت خود بچه های بالاترین یکی از این ایده ها بود که اکثریت در مورد آن اتفاق نظر داشتند. عزیزان پیشنهاد کردندکه پیشکسوتان بالاترین و کسانی که اعتبار زیادی در بین بچه های بالاترین دارند و شناخته شده اند باید این صفحه رو ایجاد و مدیریت کنند تا مورد مقبولیت دوستان قرار بگیرد .


 اما فواید داشتن همچین صفحه ای چی می تونه باشه: (نقل از نظرات کاربران)
1. ایجاد یک شبکه ی اجتماعی عظیم که غیر از کاربران بالاترین هم می توانند در آن دخیل باشند .
2. سازمان دهی اعتراضات بی هزینه و اطلاع رسانی سریع آن در میان مردم که بسیار مفید است، هم از نظر روحیه بخشی و هم از نظر تبلیغاتی  (به عنوان مثال یکی از کاربران پیشنهاد تجمع های روزانه ی کوچک زیر 1000 نفر را دادند، در این گونه اعتراضات می توان چند ساعت زود تر از طریق شبکه اطلاع داد که مثلاً در یکی از ایستگاه های مترو اعتراض چند دقیقه ای داشت  )
3. استفاده از جامعه ی آماری بزرگتر و بر گزاری نظر سنجی ها ی مهم ، به عنوان مثال انتخاب شعاری جدید و فراگیر برای جنبش و اپوزوسیون
4. ایجاد پویایی بیش از پیش مردم  و دخیل کردن آن ها در راه مبارزه تا آزادی که بسیار می تواند روحیه بخش باشد و حس پویایی را به میان مردم باز گرداند.
این ها چندی از دلایلی بود که توسط دوستان بیان شده. پیشنهادات بسیار زیبای دیگری هم وجود دارد مثل درخواست از بالاترین برای ایجاد محیطی برای چت که بتوان از طریق آن به  بحث و گفتگو نشست. پیشنهاد می کنم حتماً نگاهی به نظرات دوستان بیاندازید و آن ها را  بخوانید تا باورتان شود بذر امید کماکان  در دل تک تک بچه ها وجود داره و ذره ای از پا نه ایستاده اند و جنبش آزادی خواهی مردم ذره ای کمرنگ نشده.
از کاربران قدیمی سایت ، دوستانی مانند Germany, andisheh, omid_farda  و  کسانی که برای ما عزیزند و حضورشان اعتبار بالاترین است دعوت می کنم که در صورتی که این کار را مفید می بینند قدمی برایش بر دارند و اعلام آمادگی کنند و اگر هم زیاد با این کار موافق نیستند و یا آن را شدنی نمی دانند ما را از راهنمایی هایشان محروم نکنند. باز هم می گویم « چیزی که ما فراموش کرده ایم این است که ما بالاترینی ها خود یک شبکه اجتماعی عظیم هستیم که صدایمان از خیلی ها بلند تر است. پس چرا از این تواناییمان استفاده نمی کنیم؟ چرا منتظر آنیم که کسی مانند امیر ارجمند بیاید حرفی بزند تا ما یا پیرو او باشیم یا به راهپیمایی های سکوتش بتازیم!» باورمان این است که این تنها اندکی از تواناییمان است پس همراه شوید عزیزان.    

                                                                                                                        به امید آزادی 

Thursday 18 August 2011

این گره تنها به دست خودمان باز می شود



بالاترینی ها بیایید راه کاری عملی بیابیم و روحی تازه در جنبش آزادی خواهیمان بدمیم، آن معجزه ای که منتظرش هستید، خودمانیم

اصلاحی نمی توان برای نظام ولایت مطلقه فقیه با این همه پول و زور قدرت متصور بود. برای رسیدن به آزادی و دموکراسی واقعی راهی به جز بر اندازی کامل این نظام برایمان باقی نمانده. چیزی که بدیهیست و نیازی به سند و مدرک ندارد این است که نه وضعیت زندانیان سیاسی بهتر خواهد شد و نه موسوی و کروبی به خودی خود آزاد خواهند شد،درمان اقتصاد مریض این مرز و بوم هم به دست این ستمگران به جایی نخواهد رسید. مدتیست که منتظر معجزه نشسته ایم! در حالی که جواب تمام سوالات در دست خود ماست. متاسفانه، بعد از حصر موسوی و کروبی، بعضی صحبت ها و موضع گیری هایی صورت گرفت و اعتماد مردم رو از کسانی که انتظار داشتند کنارشان باشند کم کرد و به حالت انفعال برد. نقطه روشن در این مدت این بود که خیلی از مسائل روشن شد ودست خیلی ها رو شد. دیگر مردم می دانند که امثال ابطحی به دنبال چه هستند و هیچ گاه زیر پرچم آن ها شمشیر نخواهند زد. لازم است همانطور که بار ها گفته شده شبکه های اجتماعی شکل بگیرد تا مبارزه ادامه دار باشد. اما چیزی که ما فراموش کرده ایم این است که ما (بالاترینی ها) خود یک شبکه اجتماعی عظیم هستیم که صدایمان از خیلی ها بلند تر است. پس چرا از این تواناییمان استفاده نمی کنیم؟ چرا منتظر آنیم که کسی مانند امیر ارجمند بیاید حرفی بزند تا ما پیرو او باشیم یا به راهپیمایی های سکوتش بتازیم. بیایید همین جا راه کار هایمان را بیان کنیم و به بحث بگذاریم و از این وضعیت بی عملی خارج شویم. برای نمونه 2 پیشنهاد :
 1.انتخاب شعاری واحد بین اپوزوسیون ها تا وحدتمان را به دست بیاریم و فریاد کردن آن در شب ها تا باب جدیدی در مبارزاتمان آغاز شود. (چه شعاری بهتر از مرگ بر اصل ولایت فقیه؟!) 2.افزایش گرد همایی ها و قرار های فیسبوکی، تا توانایی تشکیل اجتماعات را باور کنیم و بدانیم که به عنوان مثال آن 50000 نفری که در فلان پیج هستند می توانند یک خیابان عظیم را کامل مال خود کنند. دیدن عدد 50000 نفر کجا و دیدن سیل جمعیت کجا.
اما چیزی که هست، به تمام این پیشنهادات ایرد و انتقاداتی وارد هست، بیایید ما بالاترینی ها در موردشان بحث گفت و گو کنیم (نه این که مسخره کنیم و بحث را به منازعه بکشانیم) و به رای بگذاریم به جمع بندی برسیم و در نهایت راهی پیدا کنیم. برای شروع، زیر همین پست نظراتتون را انعکاس دهید. باور داشته باشید که ما می توانیم و قدرت ما بسیار فراتر از این هاست.

                                                                                                                        به امید آزادی

Wednesday 17 August 2011

تشکر از آقای ابطحی که میان جنبش سبز و اصلاحات مرز بندی کرد



ابطحی بین اصلاحات و جنبش سبز مرز بندی کرد./ خدا خیرت بده،ما کلی زور زدیم بگیم به دنبال بر اندازی هستیم نه اصلاحات. باید جشن بگیریم

واقعاً بعد از مدت ها خوشحال شدم. از این که یکی از همین عزیزان آمدند و گفتند که اصلاحات با جنبش سبز متفاوت است.من این صحبت ها را به فال نیک می گیرم. این یعنی اعتراف به این که جنبش سبز با اصل نظام مشکل دارد. این یعنی این که تکلیف مردم روشن خواهد شد و دیگر از این سر درگمی خارج شدن. این یعنی این که افرادی مثل امیر ارجمند راحت تر می تونند موضع بگیرند. این یعنی اینکه مزروعی دیگه نمی تونه به خودش اجازه بده  بیاد از طرف جنبش سبز صحبت کنه و بگه که یکی از انتخاب های جنبش سبز مصالحه است. این یعنی این که خاتمی دیگه نمیاد بگه رهبری مردم را عفو کنند و ملت هم چشم پوشی کنند. این یعنی این که دیگر «کلمه» و «رسا» هر چیزی که دلشان بخواهد را نمی تونند به جنبش سبز وصل کنند. این یعنی این که خون ندا ها و سهراب ها و محمد ها پایمال نخواهد شد.  
من تمام علت این که حضور مردم قدری کمرنگ شده بود رو اظهارات و بر خورد ها و رفتار های برخی از این آقایان می دانم. مردم نمی خواهند بیایند و کشته شوند و تنها اندکی اصلاحاتِ در چهار چوب نظام بدست بیاورند و آن هم به دست کسانی که در مدت 8 سال که تمام قدرت را به دست داشتند هیچ کاری نتوانستند انجام بدند. مردم فکر می کردند که اهرم و وسیله شما شده اند و کمی عقب کشیدند، اما حالا می دانند که برای هدف واقعیشان که سرنگونی نظام ولایت فقیه است پا به میدان خواهند گذاشت.  مطمعاً هستم آقای ابطحی فکر نمی کردی که یک مصاحبه ات فصل جدیدی در جنبش آغاز کند، من کاری به اراده ضعیفت و مجیز گویی های جدیدت از آغا ندارم، فقط می تونم بگم که متشکرم.

                                                                                                            به امید آزادی 

Tuesday 16 August 2011

به راستی چه بلایی بر سر یاران سبزمان خواهد آمد



عکس های جدید خزعلی را دیدم و گریستم. براستی بعد از دیدن عکس میرحسن و کروبی چه حالی خواهیم داشت؟


عکس های پس از مقاومت و مبارزه اش را دیدم . 27 کیلو وزن کم کرده و بدنش نحیف شده، اما کماکان قویست. اما به راستی، زمانی که عکس های میر حسین و کروبی را ببینیم چگونه خواهیم بود؟! 180 روزیست که دارند کوتاهی ما را تحمل می کنند و با زخم زبان های سگان ولایت مبارزه می کنند. درد حبس با خزعلی عزیز اینگونه کرد، موسوی و کروبی، سبز ترین مردان ایران با این همه درد و رنج چه خواهند شد؟  

                                                                                                به امید آزادی همه ی اسیران

Monday 15 August 2011

تنها راه رسیدن به آزادی اندیشیدن به براندازیست



از خری که توانسته پرواز کند انتظار دارید بال هایش را پس بدهد؟! تنها راه رسیدن به آزادی براندازی نظام ولایت مطلقه فقیه است..

خری که با یک تیتاپ آن قدر خوشحال می شود که برایش مَثَل می سازند، فکر کنید که کلی قدرت و دارایی و فدایی و مجیز گو دور و ورش داشته باشد راضی شود از آن ها چشم ببندد! تقریباً چیزی نمانده که به دست نیاورده باشند، قدرت نظامی و اقتصادی و سیاسی.. همه و همه را در دست دارند حال شما انتظار دارید آنها مسالمت آمیز بیخیال این دارایی ها شوند! آن ها می گویند که می خواهیم موسوی و کروبی را محاکمه کنیم، آن وقت مبارز راه آزادی  ما بلند می شود و می گوید: باشد آن ها را به یک دادگاه عادلانه ببرید تا مردم حرف ها را بشنوند و حقیقت را بفهمند!! جداً حال شما خوبه ؟؟!! هیچ می دونید چرا مردم کمتر در برنامه های اعتراضی شرکت می کنند؟ علت این است که حاضر نیستند تنها برای اندکی تغییر نا محسوس و کوچک باز این همه هزینه پرداخت کنند. زمانی شخص حاضر می شود جانش را به خطر بیاندازد که مطمعاً باشد سینه اش را برای هدفی والا سپر کرده و فرزندانش فردا در جامعه ای بهتر خواهند زیست. من در اینجا از تمام گروه های اپوزوسیون  دعوت می کنم که شعاری واحد را برای مبارزه بر گزینند و بر روی آن پا فشاری کنند و قطعاً شعاری بهتر از «مرگ بر اصل ولایت فقیه»  نخواهد بود. عزیزانی که کماکان امید به اصلاح این نظام اصلاح نا پذیر دارید، دست از ترسیدن بر دارید، 8 سال تمام قوای مملکتی را به دست داشتید با وجود ِوتو های خامنه ای حتی نتوانستید یک تغییر کوچک ایجاد کنید! من نه در رویا به سر می برم و نه در توهم، تنها به دور و اطرافم نگاه می کنم، می بینم که تونس و مصر توانستد، لیبی و سوریه به پیروزی خواهند رسید و تمامی آن ها برای آزادی کمر به پایین کشیدن دیکتاتورشان برداشتند، پس ما هم خواهیم توانست. بیایید با هم برای به دست آوردن آزادی همراه شویم ...   

                                                                                                            به امید آزادی 

Sunday 14 August 2011

با افتخار می گویم.. من یک براندازم



تا قاطع اعلام نکنیم که یک بر اندازیم کاری پیش نخواهد رفت! موسوی و کروبی را هم که می خواهند محاکمه کنند ، منتظر چه هستید؟!


من خودم را یکی اعضای جنبش سبز می دانم ، اما از نوع بر اندازش! هم من هم شما می دانیم که بخش عمده ای از جنبش سبز سرنگونی نظام ولایت فقیه را می خواسته و می خواهد. به نظر من کم رنگ شدن اعتراضات مردم در این چند وقته اعلام موضع های عجیب بعضی از آقایان است که به اسم اصلاحات بارها خواسته اند از موج عظیم جنبش سبز  سواری بگیرند. باید با افتخار و قاطع اعلام کنیم که تنها به سرنگونی این نظام راضی می شویم. من به عنوان کسی که در این جامعه دارد زندگی می کند با اطمینان می گویم، تا زمانی که همچین هدفی را بازگو نکونید نمی توانید مردم را به خیابان ها بکشانید. این نظام نه اجازه رفراندوم خواهد داد نه اصلاحات! 8 سال تمام اصلاحات زور زد و آغا آن را وِتو کرد! خواهش می کنم دست از گول زدن خودتان بردارید، بیایید با هم یک دل و هم رنگ شویم و هدف واحدمان را اعلام کنیم تا مردم دوباره به صحنه بیایند.
و اما در جواب کسانی که الان می خواهند بگویند موسوی و کروبی خواهان بازگشت به دوران طلایی امامند (کسانی که در بالاترین پشت یوزر  arg…  قایم می شوند و تفرقه اندازی می کنند ) باید بگویم که شعار های جنبش از رأی من کجاست به مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای رسید و حتی یک بار هم این دو اعتراضی نکرده اند. مجتبی واحدی هم که بار ها صحبت هایش را شنیده اید ، فکر نمی کنم هیچ کسی حتی این دو عزیز هم دیگر خواستار بازگشت به دوران طلایی (!) امام باشند. و اما در نهایت این خواست مردم است که عملی می شود نه شخص با اشخاصی خاص. جنبش سبز جنبش اپوزوسیون است و متعلق به هیچ شخص خاصی نیست. هر کسی آمد گفت که جنبش سبز متعلق به من است مطمعاً باشید دروغ گویی بیش نیست و تنها به فکر خواسته های خود است و از مردم می خواهد استفاده ابزاری کند. بیایید با هم این نظام استکبار را از ریشه در بیاوریم ....

                                                                                                            به امید آزادی  

Wednesday 10 August 2011

...با آزادی به هر چیزی که بخواهی میرسی


اعتصاب غذای خزعلی برایت مهم نیست؟! حصر میرحسین و کروبی برایت عادی شده؟! چگونه می تونی دم از انسانیت بزنی؟!

در زندان خامنه ای است و بیست و چند روزی هم هست غذا نخورده! ، پس همین کافیست تا یقین پیدا کنم همراه مردم است. میر حسین و کروبی هم که شش ماهی می شود در خانه شان حبس هستند، هر روز هم یکی از وضعیتشان ابراز نگرانی می کند، یک بار مادری می آید و می گوید که دارند روزه می گیرند و یک بار هم... حالشان خوب نیست، هیچ کدامشان! نه از حبس می رنجند و نه از گرسنگی! دلشان شکسته! بی ادبی سگان ولایت ذره ای بر رویشان اثر نداشت اما بستن چشم من و تو خنجری بوده بر قلبشان. نام هاله برایتان آشنا نیست؟ چند ماهی می شود که به پیش پدرش راهییش کردند  و شبانه به خاک سپردنش! هدی صابر چه ؟ این نام برایت آشنا نیست؟ برای اثبات زنده بودن انسانیت اعتصاب غذا کرد و کتکش زدند تا آن هم به آن سو برود. تو دم نزدی ، من دم نزدم، ما سکوت کردیم، به مانند حالا که سکوت کردیم!
افکارت پر شده از سوال هایی که همه آن ها یک جواب دارند! از خودت می پرسی چرا بی پول شده ای؟ چون آزادی وجود ندارد و پول در جیب سپاه و آقا ست.  از خودت می پرسی چرا تو این گرما باید تو یک بسته بندی سیاه برم؟ چون آزادی نداری. از خودت می پرسی چرا فرزندم باید به جرم آب بازی در زندان بخوابد؟ چون آزادی نداری. از خودت می پرسی چرا این حکومت اینقدر به من زور می گوید؟ چون برای آزادی تلاش نمی کنی! در روزمره گی گیرت انداختند و مال و جانت را به یغما برده اند . در این روز مره گی باقی خواهی ماند تا زمانی که راه حل را پیدا کنی که آن چیزی نیست جز آزادی.. پس برای رسیدن به آن تلاش کن...

                                                                                                                           به امید آزادی

Sunday 7 August 2011

چه کنم با این جامعه ی مریض؟



تجاوز، قتل، نا امنی های اجتماعی، فقر، تورم، اعتصاب غذای خزعلی... ! این ها که می گویی به من چه؟ من که خوبم !


من نامش را می گذارم روحی خسته که دچار مریضی شده! من نامش را می گذارم چشم را بر روی حقیقت بستن! گاهی اوقات به این می اندیشم که آیا بعضی از ما آن داستان را نشنیده ایم، همان داستانی که شخصی کشتی را سوراخ می کرد و می گفت این جای خودم است و با کسی کاری ندارم! ما حال سوار همان کشتی هستیم و «آقا» میخ را به دست گرفته!


 دیروز نوبت خواهر او بود تا نا ملایمتی های این جامعه ی مریض را بچشد، اما امروز نوبت کدام یک از خواهرانمان است؟! دیروز برادر 14 ساله ام را زیر باد کتک گرفتند! به جرم پوشیدن شلوار لی!! اما امروز کدام برادر را به جرم آب بازی خواهند گرفت؟! عجیب است ، در دل حرف های بسیار دارم ، اما گوشی هم منتظر شنیدن درد دل من هست؟ ای کاش آن که حوصله ی حرف هایم را هم ندارد می دانست که این حرف ها درد دل او هم هست، اما فرق او با من این است که او تنوانسته مُسکِن بی تفاوتی را بخورد و من هنوز نتوانسته ام! به آن گرسنه که شبها سرش را بر بالین پیاده رو ها می گذارد نگاه کن، باور کن او از همان اول گرسنه نبوده. او تنها از من و تو ضعیف تر است و کمرش تاب تحمل این همه سختی را نداشته. شاید من و تو هم روزی نزدیک کمرمان به مانند کمر او خم شود. اما حیف که ما یک حرف را خوب یاد گرفته ایم! «به من چه؟!!!..» به مانند این است که خنجری بر قلبت فرو کنند و دهانت فریاد نزدو بگوید من که سالمم چرا فریاد کنم! نگاهت را عوض کن، از خوردن این مُسکن بی تفاوتی (زهر) دست بردار. اگر می گویی ایران برایم مهم نیست، سرنوشت مردم برایم مهم نیست، بدان که باز هم داری به خود دروغ می گویی، ایران خود تو هستی، آیا تو خودت را دوست نداری؟ آیا خودت هم برای خودت ارزشی نداری؟!! چشم هایت را باز کن....

                                                                                                            به امید آزادی